معنی
ضرب، صدای تصادم، صدای بهم خوردن اجسام جامد، با تصادم ایجاد صدا کردن
سایر معانی: (صدای ضربه یا انفجار) بنگ، دنگ
سایر معانی: (صدای ضربه یا انفجار) بنگ، دنگ
دیکشنری
بله
اسم
multiplication, beat, stroke, coining, hit, whamضرب
wham, grateصدای تصادم
whamصدای بهم خوردن اجسام جامد
فعل
whamبا تصادم ایجاد صدا کردن
ترجمه آنلاین
وام