wasting
/ˈweɪstɪŋ/

دیکشنری انگلیسی به فارسی

معنی

ویرانگر، بر باد دهنده، مخرب، مضر برای سلامتی، تضعیف کننده، رمقگیر
[بهداشت] لاغری

دیکشنری

اتلاف
فعل
wasteهرز دادن
spoil, waste, addle, damage, mar, decayضایع کردن
wasteحرام کردن
consume, use, eat, expend, use up, wasteمصرف کردن
wasteبیهوده تلف کردن
wasteنیازمند کردن
wasteاز بین رفتن
begrime, black, ruin, make bitter, make black, blackenسیاه کردن
weaken, attenuate, conk, pine, wasteضعیف شدن
wasteبی نیرو و قوت کردن

ترجمه آنلاین

هدر دادن

واژه‌های مشابه

wasting or backwasting or backwasting

[زمین شناسی] فروسایی - تخریب یا سایش تدریجی یک زمیندیس یا سطح توسط فرآیندهای طبیعی که شامل از بین رفتن یا خروج بوسیله باد، نیروی گرانش و شست جویباری است اما شامل فرسایش رودی یا جریانی نیست. ...

دیکشنری انگلیسی به فارسی

backwasting or back wasting or back wasting

[زمین شناسی] پسرفت، پسروی جبهه یخچال حرکت ثقلی مواد که باعث می شود دامنه عقب نشینی کند بدون این که شکل آن تغییر کند.

دیکشنری انگلیسی به فارسی

downwasting

[زمین شناسی] یخکاست الف ) حرکت توده ای وآرام واریزه ها به سمت پائین ب) نازک شدن یک یخچال در حین فرساب مقایسه شود با :Backwasting.

دیکشنری انگلیسی به فارسی

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.

واژه‌نامه‌ها

پیشنهاد واژه جدید ثبت گزارش