visual
معنی
سایر معانی: وابسته به بینایی، تصوری، تجسمی، فرتورانگیز، (خلبانی و غیره) انجام شدنی با چشم (و نه به کمک ابزار)، چشمی، رجوع شود به: visible، تصویری، فرتوری، (فیلم سینمایی ـ تلویزیون) تکه ی فیلم یا عکس (که در فیلم های خبری یا مستند به کار می رود)، (جمع ـ فیلم و تلویزیون) عوامل بصری (در برابر عوامل صوتی و غیره)
[سینما] بصری - تصویری - تفکرات و ارتباطات غیرلغوی