virulence
معنی
تندی، خصومت، تلخی، واگیری، زهراگینی
سایر معانی: نیش (virulency هم می گویند)، ویشناکی، قدرت عفونت زایی یا بیماری زایی (میکروب ها)، پلشت زایی، زهرآگینی، کینه، بدخواهی
سایر معانی: نیش (virulency هم می گویند)، ویشناکی، قدرت عفونت زایی یا بیماری زایی (میکروب ها)، پلشت زایی، زهرآگینی، کینه، بدخواهی
دیکشنری
سرگیجه
اسم
bitterness, virulence, poignancy, gallتلخی
speed, velocity, rigor, pungency, celerity, virulenceتندی
virulence, contagion, mimesisواگیری
hostility, animosity, antagonism, enmity, ill will, virulenceخصومت
virulenceزهراگینی
ترجمه آنلاین
حدت
مترادف
acerbity ، acrimony ، animosity ، animus ، annoyance ، antagonism ، bad feeling ، bitterness ، choler ، cynicism ، displeasure ، dudgeon ، embitterment ، exacerbation ، exasperation ، fog ، fury ، gall ، grudge ، huff ، hurt ، ill feeling ، ill will ، indignation ، ire ، irritation ، malice ، malignity ، miff ، offense ، outrage ، passion ، perturbation ، pique ، rage ، rancor ، rancorousness ، resentfulness ، rise ، spite ، umbrage ، vehemence ، vexation ، virulency ، wrath