virtuous
/ˈvɜːrt͡ʃuːəs/

معنی

پرهیزکار، پاکدامن، عفیف، مقدس، متقی، با فضیلت، باتقوا، فرهومند
سایر معانی: پرمحسنات، شریف، پارسا، باتقوی، وارسته، حاکی از وارستگی، پرهیزکارانه، (زن) نجیب

دیکشنری

فضیلت
صفت
virtuous, virtuosaبا فضیلت
chaste, virtuous, vestal, virgin, continentپاکدامن
virtuous, chaste, abstemiousپرهیزکار
virtuousباتقوا
pious, virtuousمتقی
chaste, virtuous, pure, clean, virginعفیف
holy, sacred, saint, sacrosanct, venerable, virtuousمقدس
virtuousفرهومند

ترجمه آنلاین

با فضیلت

مترادف

متضاد

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.