vestigial
معنی
اثر، ذره ای، جای پا، بقایا، ردیا
سایر معانی: vestige نشان، ذره، خرده
[زمین شناسی] ابتدایی. کوچک. کم رشد. از کار افتاده
سایر معانی: vestige نشان، ذره، خرده
[زمین شناسی] ابتدایی. کوچک. کم رشد. از کار افتاده
دیکشنری
تحریک کننده
صفت
atomic, vestigial, molecularذره ای
vestigialجای پا
vestigialاثر
vestigialردیا
vestigialبقایا
ترجمه آنلاین
باقی مانده