vertiginous
/vɜːrˈtɪdʒɪnəs/

معنی

دورانی، دچار سرگیجه، سرگیجهای، دوران کننده
سایر معانی: وابسته به سرگیجه، چرخان، در حال دوران یا چرخش، چرخشی، در چرخش، گیج کننده، سرگیجه آور

دیکشنری

پرتقال
صفت
vertiginousدچار سرگیجه
rotational, revolving, vertiginousدورانی
vertiginousسرگیجهای
vertiginousدوران کننده

ترجمه آنلاین

سرگیجه

مترادف

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.