معنی

حدود، حاشیه، لبه، کنار، نزدیکی، نزدیک شدن، مشرف بودن بر
سایر معانی: کناره، مرز، فرآویز، پرک، آستانه، در مرز (یا آستانه و غیره ی) چیزی بودن، نزدیک بودن (به)، (انگلیس) مرز چمنی، حاشیه ی پوشیده از علف (جاده و غیره)، کنار جاده، (به ویژه گرد) دیواره، حصار، حد، محوطه، (ساعت) محور چرخ، (نشان اقتدار یا منصب) عصا، چوبدستی، درفش، (معمولا با: to یا toward) تمایل داشتن به، گرایش داشتن، درشرف (روی دادن) بودن، در حال تبدیل شدن بودن، مشرف
[عمران و معماری] حاشیه - کناره - شانه جاده - شانه تثبیت نشده - شانه تحکیم نشده - شانه نااستوار - شانه راه - لبه
[ریاضیات] در شرف، مشرف بر، لبه، حاشیه، کناره

دیکشنری

لبه
اسم
edge, rim, edging, margin, border, vergeلبه
margin, border, fringe, verge, brink, braidحاشیه
bank, edge, margin, lotus, brink, vergeکنار
proximity, vicinity, affinity, rapprochement, approximation, vergeنزدیکی
limit, range, periphery, precinct, ambit, vergeحدود
فعل
approach, near, come close, accost, accede, vergeنزدیک شدن
vergeمشرف بودن بر

ترجمه آنلاین

در آستانه

مترادف

متضاد

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.