velvet
معنی
مخملی
سایر معانی: مخمل، مخمل نما، مخمل مانند، (روی شاخ تازه ی آهو و غیره) پوست کرکدار، (امریکا - قدیمی - خودمانی) برد، سود خالص، درآمد اضافی، نرم، مخملی کردن
[نساجی] پارچه مخمل - مخملی کردن - پارچه با بافت مخمل - مخملی - مخمل نما - نرم
سایر معانی: مخمل، مخمل نما، مخمل مانند، (روی شاخ تازه ی آهو و غیره) پوست کرکدار، (امریکا - قدیمی - خودمانی) برد، سود خالص، درآمد اضافی، نرم، مخملی کردن
[نساجی] پارچه مخمل - مخملی کردن - پارچه با بافت مخمل - مخملی - مخمل نما - نرم
دیکشنری
مخملی
اسم
velvet, velureمخمل
صفت
velvet, plushy, sericeous, pily, villiform, villousمخملی
soft, smooth, fine, flexible, fluffy, velvetنرم
velvety, velvetمخمل نما
ترجمه آنلاین
مخملی