معنی

مختلف، متنوع، گوناگون، غیر متجانس، چندین، چند تا، جورواجو
سایر معانی: چندسان، متفاوت، بسیارگان، رنگارنگ، الوان، چندرنگ، چندجنبه ای، چندبخشی، چندگونه، رجوع شود به: variant
[برق و الکترونیک] مختلف، متعدد، گوناگون
[صنایع غذایی] گوناگون، مختلف، چندتا، چندین، جورواجو
[فوتبال] گوناگون –مختلف
[ریاضیات] گوناگون، مختلف، چندین

دیکشنری

مختلف
صفت
different, several, various, diverse, disparate, variantمختلف
diverse, various, multiple, varied, miscellaneous, piedگوناگون
diverse, various, varied, different, divers, differingمتنوع
several, multiple, many, various, multifoldچندین
heterogeneous, inharmonious, heterologous, inaccordant, incoherent, variousغیر متجانس
variousجورواجو
manifold, multifold, variousچند تا

ترجمه آنلاین

مختلف

مترادف

متضاد

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.