معنی

صحت، درستی، تصدیق، تایید، اعتبار، تنفیذ
سایر معانی: (سند یا استدلال و غیره) اعتبار، پروهانی، روایی، ارزشمندی، ارزایی
[علوم دامی] روایی
[زمین شناسی] اعتبار
[بهداشت] اعتبار داشتن
[حقوق] اعتبار، نفوذ، صحت
[ریاضیات] اعتبار
[آمار] اعتبار

دیکشنری

اعتبار
اسم
credit, validity, reliability, credibility, reputation, validationاعتبار
accuracy, correctness, authenticity, validity, veracity, precisionصحت
accuracy, truth, correctness, integrity, validity, precisionدرستی
confirmation, verification, support, endorsement, validation, validityتایید
authentication, certification, verification, acknowledgment, confirmation, validityتصدیق
validity, validationتنفیذ

ترجمه آنلاین

اعتبار

مترادف

متضاد

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.