معنی

ادرار کردن، شاشیدن، پیشاب کردن
سایر معانی: گمیز کردن، گمیزیدن، زهراب کردن

دیکشنری

ادرار کردن
فعل
urinate, micturate, stoolادرار کردن
piss, urinate, micturateشاشیدن
urinateپیشاب کردن

ترجمه آنلاین

ادرار کردن

مترادف

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.