upholster
/ˌʌpˈhoʊlstə/

معنی

(مبل و غیره را) تشک دوزی کردن، تشک دار کردن، فنردار و تشکی کردن، تودوزی کردن، مبلمان کردن خانه، پرده زدن، رومبلی زدن

دیکشنری

کابینت
فعل
upholsterپرده زدن
upholsterرومبلی زدن
upholsterمبلمان کردن

ترجمه آنلاین

روکش

مترادف

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.