unpremeditated
معنی
غیر عمدی
سایر معانی: غیر عمد، غیر تعمدی، توطئه نشده، از پیش نقشه ریزی نشده، از پیش نقشه ریزی نشده unpremeditated crime تبهکاری از پیش طرحریزی نشده
سایر معانی: غیر عمد، غیر تعمدی، توطئه نشده، از پیش نقشه ریزی نشده، از پیش نقشه ریزی نشده unpremeditated crime تبهکاری از پیش طرحریزی نشده
دیکشنری
پیش بینی نشده
صفت
unintentional, inadvertent, unintended, unwitting, unpremeditated, involuntaryغیر عمدی
ترجمه آنلاین
بدون پیش بینی
مترادف
accidental ، extemporaneous ، extempore ، hasty ، headlong ، impromptu ، offhand ، undesigned ، unintentional