unflinching
/ənˈflɪnt͡ʃɪŋ/

معنی

پایدار، ثابت قدم، مصمم
سایر معانی: پر اراده، دارای عزم راسخ، جا نخوردنی، کسی که تردید به خود راه نمی دهد، مصممانه

دیکشنری

غیر قابل تحمل
صفت
stable, permanent, firm, constant, abiding, unflinchingپایدار
steadfast, consistent, resolute, constant, unflinching, staunch stanchثابت قدم
determined, resolute, decided, resolved, intent, unflinchingمصمم

ترجمه آنلاین

تزلزل ناپذیر

مترادف

متضاد

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.