unearthly
معنی
عجیب و غریب، غیرزمینی
سایر معانی: ناوابسته به کره ی زمین، فوق طبیعی، ماوراالطبیعه، اسرار آمیز، سری، شبح گونه
سایر معانی: ناوابسته به کره ی زمین، فوق طبیعی، ماوراالطبیعه، اسرار آمیز، سری، شبح گونه
دیکشنری
غیرمعمول
صفت
exotic, odd, peculiar, outlandish, queer, unearthlyعجیب و غریب
unearthlyغیرزمینی
ترجمه آنلاین
غیر زمینی
مترادف
abnormal ، absurd ، appalling ، demoniac ، devilish ، eerie ، ethereal ، extraordinary ، fiendish ، frightening ، funereal ، ghastly ، ghostly ، ghoulish ، hair raising ، haunted ، heavenly ، hyperphysical ، miraculous ، nightmarish ، not of this world ، phantom ، preternatural ، ridiculous ، scary ، sepulchral ، spectral ، spooky ، sublime ، superhuman ، uncanny ، ungodly ، unholy ، unreasonable ، weird