معنی

باطل کردن، خنثی کردن، خراب کردن، بی اثر کردن، باز کردن، واچیدن، بیابرو کردن
سایر معانی: به حالت اول برگرداندن، واکردن (در برابر: کردن do)، جبران کردن، (بافتنی و غیره) شکافتن، (چفت در یا گره و غیره را) باز کردن، گشودن، تباه کردن، از هستی ساقط کردن، نیست کردن، نابود کردن، بدبخت کردن، از راه به در کردن، ضایع کردن
[کامپیوتر] خنثی کردن - خنثی کردن فرمانی که به کاربر معکوس کردن تاثیرات جدیدترین عملیات را می دهد . اگر undo تیره شود .( به صورت خاکستری چاپ شود . ) برنامه ی شمار نمی تواند فرمان را خنثی کند . ( شاید مرحله ی واسطی را انجام داده اید . یا فرمان چنان پیچیده است که نمی تواند خنثی شود ) به همین دلیل، بهتر است که نسخه های گوناگوین از فایل را هنگام کار ذخیره کنید تا در زمان خرابی آن بتوانید آخرین نسخه را برگردانید .
[ریاضیات] خنثی کردن، بی اثر کردن

دیکشنری

لغو کردن
فعل
undo, cancel, override, invalidate, void, dispenseباطل کردن
neutralize, thwart, undo, counteract, foil, negateخنثی کردن
undo, nullify, deactivate, enervate, foil, counteractبی اثر کردن
undo, unweaveواچیدن
ruin, destroy, take down, wreck, pull down, undoخراب کردن
undoبیابرو کردن
open, unscrew, unpack, unwind, unwrap, undoباز کردن

ترجمه آنلاین

لغو کردن

مترادف

متضاد

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.