unconscionable
/ənˈkɑːnʃənəbl̩/

معنی

گزاف، بی وجدان، خلاف وجدان
سایر معانی: غیر عادلانه، غیرمنصفانه، نامعقول، با بی وجدانی، بی رحمانه، مفرط، شدید، افراط آمیز، غیر معقول
[حقوق] غیر معقول، گزاف، خلاف وجدان، بی وجدان

دیکشنری

غیر قابل انکار
صفت
unconscionableخلاف وجدان
unconscionable, miscreantبی وجدان
exorbitant, high, bombastic, costly, extortionate, unconscionableگزاف

ترجمه آنلاین

بی وجدان

مترادف

متضاد

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.