unbuckle
معنی
استراحت کردن، اسودن، سگک یا چفت و بست را باز کردن
سایر معانی: (بند یا گیره ی کمربند و غیره را) باز کردن، رها کردن
سایر معانی: (بند یا گیره ی کمربند و غیره را) باز کردن، رها کردن
دیکشنری
بی رحم کردن
فعل
rest, lair, lie down, unbuckle, lie by, lie offاستراحت کردن
nestle, rest, unbuckleاسودن
unbuckleسگک یا چفت و بست را باز کردن
ترجمه آنلاین
باز کردن سگک