معنی

تضعیف کردن، گشودن، فروهشتن، شل کردن، رها یا ازاد کردن
سایر معانی: (بند و پشتبند و حائل و غیره ی چیزی را) برداشتن، بی پشتبند کردن، بندگشایی کردن، ول کردن، بازکردن، گشودن زره و مانند ان

دیکشنری

بدون شک
فعل
drape, flow, free, hang, unbraceفروهشتن
open, unfurl, unlock, untie, unlace, unbraceگشودن
unbraceرها یا ازاد کردن
unscrew, relax, loosen, slack, unbend, unbraceشل کردن
castrate, weaken, attenuate, debilitate, demoralize, unbraceتضعیف کردن

ترجمه آنلاین

باز کردن

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.