ریش، زخمی، ریشناک، قرحهای، زخم دار، قرحه دار سایر معانی: پر زخم، جریحه دار، مجروح، وابسته به زخم (به ویژه زخم دستگاه گوارش)
دیکشنری انگلیسی به فارسی
همولکانش [مهندسی بسپار ـ علوم و فنّاورى رنگ] تشکیل شبکهای واحد براثر ایجاد شدن اتصالات عرضی بین زنجیرهای هر دو بسپار|||متـ . همپخت co-curing ...
واژههای مصوب فرهنگستان
رجوع شود به: cultch، cultch : اشغال، ضایعات
نوعی الت موسیقی، ملیح، شیرین، خوش اهنگ سایر معانی: خوش آوا، خوش آهنگ، دل نواز
اصلاح کردن، شیرین کردن، ملایم کردن سایر معانی: (نادر)
دولسینه (دختر دهاتی زشت که دون کیشوت فکر می کرد زیباست و او را معشوقه ی خود می پنداشت - در رمان دون کیشوت اثر سروانتس)
ولکانش پویا [مهندسی بسپار - تایر] فرایند ولکانش بسپار لاستیکی در هنگام اختلاط با پلاستیک مذاب
عمل شیرین کردن، دفع موادنمکى یا اسیدى( ازاب)
[نساجی] امولسیون سازی
[دندانپزشکی] شیار باریکی است که بین حاشیه لثه یا Gingival line و چسبندگی اپیتلیالی یا Epithelial attachment وجود دارد. این شیار با عمیقتر شدن خود سبب تخریب بافتهای اطراف دندان می شود. [زمین ...
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.