معنی

منحرف، پیچ دار، پیچ خورده، تاب دار، تابیده
سایر معانی: تاب دار، پیچ خورده، پیچ دار، منحرف، تابیده
[نساجی] تابیده - تابدار - پیچیده - تاب خورده

دیکشنری

پیچ خورده
صفت
twisted, twisty, swept, kinky, turnedپیچ خورده
twisty, involute, sweptپیچ دار
twistyتاب دار
twistyتابیده
deviant, deviated, perverted, perverse, deviating, twistyمنحرف

ترجمه آنلاین

پیچ خورده

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.