tumultuary
معنی
اشفته، پر اشوب
سایر معانی: نامرتب، در هم ریخته، نامنظم، بی سامان، پر سر وصدا
سایر معانی: نامرتب، در هم ریخته، نامنظم، بی سامان، پر سر وصدا
دیکشنری
تجمعی
صفت
turbulent, disturbed, garbled, frenetic, disheveled, tumultuaryاشفته
tumultuous, noisy, squally, stormy, tumultuary, hurly-burlyپر اشوب
ترجمه آنلاین
آشوب