معنی

ورم کرده، باد کرده، پر اب و تاب، ورقلنبیده، اماس کرده، اماسیده
سایر معانی: tumid بادکرده، متورم، مطنطن
[نساجی] متورم - باد کرده

ترجمه آنلاین

طوفان

مترادف

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.