truly
معنی
راست، بدرستی، صادقانه، براستی، بطور قانونی، باشرافت، بخوبی، با حقیقت
سایر معانی: واقعا، به راستی، حقیقتا، (معمولا به صورت ندای حاکی از شگفتی یا تایید و غیره) راستی !، عجب !، (در پایان نامه های رسمی) ارادتمند، با تقدیم احترام (معمولا: truly yours یا very truly yours)، موافق باحقایق
سایر معانی: واقعا، به راستی، حقیقتا، (معمولا به صورت ندای حاکی از شگفتی یا تایید و غیره) راستی !، عجب !، (در پایان نامه های رسمی) ارادتمند، با تقدیم احترام (معمولا: truly yours یا very truly yours)، موافق باحقایق
ترجمه آنلاین
واقعا
مترادف
absolutely ، accurately ، actually ، authentically ، beyond doubt ، beyond question ، confirmedly ، constantly ، correctly ، de facto ، definitely ، devotedly ، exactly ، factually ، faithfully ، firmly ، genuinely ، honestly ، honorably ، in actuality ، in fact ، in reality ، in truth ، legitimately ، loyally ، positively ، precisely ، reliably ، righteously ، rightly ، sincerely ، staunchly ، steadily ، surely ، truthfully ، unequivocally ، veraciously ، veritably ، very ، with all one's heart ، with devotion ، without a doubt