trooper
معنی
سپاهی، اسب سواری، نظامی
سایر معانی: (سواره نظام) سرباز، سرباز زرهی، نفر زرهی، (سواره نظام) اسب، پلیس سوار (بر اسب)
سایر معانی: (سواره نظام) سرباز، سرباز زرهی، نفر زرهی، (سواره نظام) اسب، پلیس سوار (بر اسب)
دیکشنری
سرباز
اسم
trooper, soldier, serviceman, corpsman, sepoyسپاهی
roadster, trooper, manege, saddle horse, hackney, saddlerاسب سواری
soldier, trooperنظامی
ترجمه آنلاین
سرباز