معنی

پیرایش
سایر معانی: (خوراک) مخلفات، سرشاخه زنی، هرس، اصلاح مو، کوتاه کردن مو، (عامیانه) کتک مفصل، (عامیانه) شکست فاحش، (عامیانه) کلاهبرداری، گول زنی، فریب، دغلکاری، حاشیه ی تزیینی (لباس و غیره)، حاشیه دوزی، زیپ دوزی، تزیین، آذین، ارایش، زینت، توری، چین چینی، مخلفات، لوازم
[برق و الکترونیک] تنظیم دقیق تنظیم دقیق ظرفیت خازنی، اندوکتانس یا مقاومت قطعه در طول ساخت یا پس از نصب در مدار .
[صنایع غذایی] ارایش – زینت – توری – چین چینی – مخلفات – لوازم
[نساجی] پارچه باریک تزئینی - نوار باریک تزئینی - بافتن نوار باریک تزئینی - نواردوزی دکوراسیون لباس
[پلیمر] لب بری(بعد از تهیه فیلم لبه های زائد را می برند)

دیکشنری

پیرایش
اسم
trimming, modification, ornamentationپیرایش

ترجمه آنلاین

پیرایش

مترادف

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.