معنی

[عمران و معماری] نقطه گیری - نقطه یابی

دیکشنری

گذرگاه
فعل
traverse, travel, wend, mete, measure, runپیمودن
traverse, overpass, forbearگذشتن از
cut off, cut, disconnect, interrupt, intercept, traverseقطع کردن
traverse, go through, coverطی کردن
cross, pass, traverse, go across, go through, transitعبور کردن

ترجمه آنلاین

پیمایش

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.