transposed
معنی
ترانهاده، پس و پیش
سایر معانی: ترانهاده، پس و پیش
[ریاضیات] ترانهاده، جابجا شده، پس و پیش، مقلوب، جابجا شده، برگردان، منتقل کردن
سایر معانی: ترانهاده، پس و پیش
[ریاضیات] ترانهاده، جابجا شده، پس و پیش، مقلوب، جابجا شده، برگردان، منتقل کردن
دیکشنری
انتقال داده شده است
صفت
transposedترانهاده
transposedپس و پیش
ترجمه آنلاین
جابجا شد