transporter
معنی
انتقال دهنده، ناقل، منتقل کننده، ترابرگر، دستگاه ناقله، ناقل
سایر معانی: ترابرگر، انتقال دهنده، منتقل کننده، دستگاه ناقله، ناقل
[عمران و معماری] انتقال دهنده
[نساجی] جلودهنده پارچه
[ریاضیات] فرابر
سایر معانی: ترابرگر، انتقال دهنده، منتقل کننده، دستگاه ناقله، ناقل
[عمران و معماری] انتقال دهنده
[نساجی] جلودهنده پارچه
[ریاضیات] فرابر
دیکشنری
حمل کننده
اسم
transporter, vehicle, conveyer, conveyor, tellerناقل
transferor, transmitter, transporter, assignorانتقال دهنده
transporter, transmitter, transferorمنتقل کننده
transporterترابرگر
transporterدستگاه ناقله
صفت
transporterناقل
ترجمه آنلاین
حمل کننده