transmissible
/trænsˈmɪsəbəl/

معنی

قابل انتقال، ساری، مسری، انتقال پذیر، قابل سرایت، فرافرستادنی، فرستادنی
سایر معانی: (به ویژه بیماری) انتقال پذیر، واگیر(دار)، ترا گسیل پذیر

دیکشنری

قابل انتقال است
صفت
transferable, portable, transmissible, alienable, inheritableقابل انتقال
contagious, infectious, epidemic, transmissible, catching, pestiferousمسری
transferable, transmissibleانتقال پذیر
transmissibleقابل سرایت
transmissibleفرافرستادنی
transmissibleفرستادنی
infectious, contagious, catching, pestiferous, transmissible, virulentساری

ترجمه آنلاین

قابل انتقال

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.