transitory
/ˈtrænzəˌtɔːri/

معنی

نا پایدار، زود گذر، فانی، سپنج، بی بقا
سایر معانی: گذرا، ناپا، ناپایا، موقتی، رفتگار، سپنجی، گریزا
[حقوق] ناپایدار، گذرا، موقت، فانی

دیکشنری

موقت
صفت
mortal, transient, ephemera, finite, transitory, passingفانی
glancing, transient, momentary, ephemeral, temporary, transitoryزود گذر
unstable, astable, labile, ramshackle, evanescent, transitoryنا پایدار
temporary, impermanent, interim, provisional, transitoryسپنج
transitoryبی بقا

ترجمه آنلاین

گذرا

مترادف

متضاد

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.