transitive
معنی
رابطه مجازی، رابطه غیر مستقیم، انتقالی، متغیر، متعدی، تراگذر
سایر معانی: (دستور زبان) متعدی، کنان، (ریاضی) تراگذار، ترایا، انتقال پذیر، گذشت پذیر، (نادر) رجوع شود به: transitional
[ریاضیات] تراگذار، متعدی، انتقالی، انتقال پذیر، سرایت پذیر، ترایا، تراگذری
سایر معانی: (دستور زبان) متعدی، کنان، (ریاضی) تراگذار، ترایا، انتقال پذیر، گذشت پذیر، (نادر) رجوع شود به: transitional
[ریاضیات] تراگذار، متعدی، انتقالی، انتقال پذیر، سرایت پذیر، ترایا، تراگذری
دیکشنری
گذار
اسم
transitiveرابطه مجازی
transitiveرابطه غیر مستقیم
صفت
transfer, transitive, alienable, translativeانتقالی
transitive, transitive, depressive, oppressiveمتعدی
transitiveتراگذر
variable, changing, changeable, uncertain, changed, transitiveمتغیر
ترجمه آنلاین
متعدی