معنی

قصبه، شهر، شهرک، شهر کوچک، قصبه حومه شهر
سایر معانی: شهر (معمولا از village بزرگتر و از city کوچک تر)، مرکز شهر، (در شهر) مرکز دادوستد، اهل شهر، شهروندان، شهری، وابسته به شهر، (امریکا) رجوع شود به: township، (انگلیس) رجوع شود به: hamlet
[عمران و معماری] شهرک

دیکشنری

شهر
اسم
city, town, polis, parish, burgh, dorpشهر
townشهرک
townشهر کوچک
borough, town, parish, village, hamlet, burghقصبه
townقصبه حومه شهر

ترجمه آنلاین

شهر

مترادف

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.