torrid
معنی
سوزان، سوزاننده، حاد، محترق، بسیار مشتاق، حاره، زیاد گرم
سایر معانی: (آب و هوا) بسیار گرم و خشک، تفتان، تفسان، گرمسیری، (عشق و غیره) داغ، آتشین، پرشور
[آب و خاک] بسیار گرم، سوزان
سایر معانی: (آب و هوا) بسیار گرم و خشک، تفتان، تفسان، گرمسیری، (عشق و غیره) داغ، آتشین، پرشور
[آب و خاک] بسیار گرم، سوزان
دیکشنری
سرماخوردگی
صفت
torrid, sharp-setبسیار مشتاق
torridحاره
burning, scorching, ardent, galling, scathing, torridسوزان
torridزیاد گرم
acrid, torridسوزاننده
acute, acute, sharp, hot, keen, torridحاد
burning, combustible, explosive, inflammable, torridمحترق
ترجمه آنلاین
داغ
مترادف
arid ، austral ، blazing ، blistering ، boiling ، broiling ، burning ، dried ، dry ، fiery ، heated ، parched ، parching ، red hot ، scalding ، scorched ، scorching ، sizzling ، stifling ، sultry ، sweltering ، tropic ، tropical