معنی

بیرون انداختن
سایر معانی: 1- دور انداختن 2- (به زور) بیرون کردن، اخراج کردن 3- بیرون دادن 4- (اشاره و غیره) کردن 5- (کلاچ) رها کردن
[حقوق] رد کردن دعوی یا کیفرخواست

دیکشنری

بیرون انداختن
فعل
throw out, eject, expel, bounce, excrete, extrudeبیرون انداختن

ترجمه آنلاین

بیرون انداختن

مترادف

متضاد

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.