throw away
/ˈθroʊəˈweɪ/

معنی

دور انداختن، چیز بی مصرف، چیز دورانداخته، چیز دورانداخته
سایر معانی: 1- دور انداختن 2- حرام کردن، به هدر دادن 3- به بطالت گذراندن، اشغال، چیز دورانداخته، چیز بی مصرف، دور انداختنی، یکبار مصرف، مصرف کن و دور بیانداز، ورقه ی اعلان (که در خیابان ها و غیره به اشخاص داده می شود)، مصرف کن و دور بیانداز a throwaway bottle بطری دورانداختنی خودمانی، بی رودرواسی، غیر رسمی
[سینما] بریده فیلم

دیکشنری

دور انداختن
فعل
throw away, discard, cast off, throw off, scrapدور انداختن

ترجمه آنلاین

دور انداختن

مترادف

متضاد

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.