thirst
معنی
تشنگی، ارزومندی، عطش، اشتیاق، اشتیاق داشتن، تشنه بودن، ارزومند بودن
سایر معانی: آرزومندی، ایاسه، شور، آرزوی چیزی را داشتن، (عامیانه) میل به نوشیدنی الکلی، عطش داشتن
سایر معانی: آرزومندی، ایاسه، شور، آرزوی چیزی را داشتن، (عامیانه) میل به نوشیدنی الکلی، عطش داشتن
دیکشنری
تشنگی
اسم
thirst, longing, acquisitiveness, appetence, appetencyعطش
thirst, drought, drouthتشنگی
enthusiasm, thirst, longing, appetite, hunger, hankeringاشتیاق
thirstارزومندی
فعل
thirstتشنه بودن
thirstارزومند بودن
crave, aspire, hanker, hunger, long, thirstاشتیاق داشتن
ترجمه آنلاین
تشنگی