معنی

چیز، همان، اسمش
سایر معانی: چیز، همان، اسمش

دیکشنری

چیزیممی
اسم
thingummyهمان
thing, stuff, object, matter, res, thingummyچیز
thingummyاسمش

ترجمه آنلاین

شیطون

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.