صفحه اصلی
خدمات ترجمه
تعرفه ترجمه
لینکها
درباره ما
تماس با ما
همکاری با ما
سوالات متداول
قوانین و مقررات
راهنمای کاربران
راهنمای همکاران
وبلاگ
ورود مترجم
ورود | ثبتنام
جستجوی همه موارد
جستجو در واژهنامهها
جستجو در دیکشنری
جستجو در جملات نمونه
جستجو
tentacle
/ˈtentəkl̩/
دیکشنری انگلیسی به فارسی
معنی
شاخک حساس، موی حساس جانور، ریشه حساس، بازوچه
سایر معانی
: (گیاه شناسی - جانورشناسی) شاخک، دواله، موی حساس جانور مثل موی سبیل گربه
دیکشنری
چوبه دار
اسم
tentacle
موی حساس جانور
tentacle, palpus
شاخک حساس
tentacle
ریشه حساس
tentacle
بازوچه
ترجمه آنلاین
شاخک
مترادف
arm
،
feeler
،
limb
پیشنهاد شما
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.
واژهنامهها
دیکشنری انگلیسی به فارسی
لغتنامه دهخدا
فرهنگ فارسی معین
فرهنگ فارسی عمید
واژههای مصوب فرهنگستان
فرهنگ واژههای سره
فرهنگ واژگان اسمها
فرهنگ واژههای آزاد
پیشنهاد واژه جدید
ثبت گزارش
ثبت گزارش
علت ثبت گزارش (انتخاب کنید)
معنی اشتباه
غلط املایی
محتوای کم ارزش و غیرمفید
محتوای غیراخلاقی
محتوای تکراری
توهین به قومیتها، اعتقادات و ...
نقض حق تالیف و کپیرایت
سایر موارد