teller
معنی
گوینده، تحویل دار، ناقل، قائل، رای شمار
سایر معانی: سراینده، راوی، - سرا، شمارنده، شمارشگر، - شمار (به ویژه کسی که در مجلس شورا آرا را می شمارد)، ادوارد تلر (فیزیکدان امریکایی - زاده ی مجارستان)
سایر معانی: سراینده، راوی، - سرا، شمارنده، شمارشگر، - شمار (به ویژه کسی که در مجلس شورا آرا را می شمارد)، ادوارد تلر (فیزیکدان امریکایی - زاده ی مجارستان)
دیکشنری
گوینده
اسم
speaker, teller, announcer, broadcaster, narrator, talkerگوینده
tellerقائل
transporter, vehicle, conveyer, conveyor, tellerناقل
teller, cashier, purserتحویل دار
tellerرای شمار
ترجمه آنلاین
گوینده