[برق و الکترونیک] کانال تلفنی مسیر یک یا دو طرفه مناسب برای ارسال سیگنالهای صوتی بین دو ایستگاه .
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[برق و الکترونیک] جریان تلفن جریان الکتریکی تولیدشده یا کنترل شده با عملکرد فرستنده تلفنی.
دفتر تلفون
راهنمای تلفن [علوم کتابداری و اطلاعرسانی] راهنمایی که حاوی اطلاعاتی دربارۀ شمارهتلفن و نشانی افراد یک شهر یا محل است
واژههای مصوب فرهنگستان
(noun) تلفن خانه [برق و الکترونیک] مرکز تلفن مرکز راهگزینی برای برقراری ارتباط بین خطوط تلفنی در ناحیه خدماتی معین.
بسامه تلفنی
[سینما] ضبط مکالمه تلفنی [برق و الکترونیک] پیکاپ تلفن میکروفون قرار داده شده در دستگاه تلفن برای دریافت صدای هر دو طرف در طول مکالمه به منظور ضبط کردن آن.
گوشی تلفن سایر معانی: گوشی تلفن (receiver هم می گویند)
[برق و الکترونیک] رله تلفن رله الکترومکانیکی با اتصالهای چندگانه، معمولاً 4PDT، که با ولتاژ پیچک 57 عمل می کند و اتصالهای آن برای سوییچ کردن ولتاژهای تلفنی مناسب هستند . امروزه از رله های می ...
تلفن کننده سایر معانی: تلفن کننده
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.