taper
معنی
سایر معانی: (کاهش تدریجی در ضخامت یا پهنا) تیز شدگی، تیزی، سوزنسری، (کم کم) باریک کردن یا شدن، نوک تیز کردن یا شدن، سوزنسر کردن یا شدن، (کم کم) کاهش یافتن، کم شدن، شمع (به ویژه شمع باریک)، (وسیله ی روشن کردن شمع و چراغ) فتیله ی مومی، فروزانه، افروزگر، مشعلچه، نورکم، سوسو، چشمک، کوره نور، هرمی، (کاهش تدریجی در فعالیت یا نیرو و غیره) کماست، کم کاهی
[عمران و معماری] اریب - باریک شو
[برق و الکترونیک] منحنی تغییر شیوه توزیع مقاومت در آلمان پتانسیومتر یا رئوستا . توزیع یکنواخت با مقاومت در واحد طول یکسان در المنت، تغییر خطی نامیده می شود . توزیع غیر یکنواخت ان را نیز غیر خطی می نامند /
[زمین شناسی] باریک ساز
[نساجی] شیب - نوک تیز - مخروطی شدن - شیب دو سربوبین حاوی نیمچه نخ
[ریاضیات] مجموعه نوار
[آمار] باریک ساز