معنی

سخنگو، گوینده، حرف مفت زن، ناطق، ادم ناطق، اهل محاوره
سایر معانی: ادم ناطق، ناطق، سخنگو
[برق و الکترونیک] گوینده

دیکشنری

گفتگو
اسم
speaker, teller, announcer, broadcaster, narrator, talkerگوینده
talker, blabber, prattlerحرف مفت زن
orator, talker, speakerناطق
talkerادم ناطق
talkerاهل محاوره
spokesman, speaker, newsreader, newscaster, mouthpiece, talkerسخنگو

ترجمه آنلاین

سخنگو

مترادف

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.