معنی

طلسم، جادو، تعویذ، جادوگرانه
سایر معانی: لام چه، چشم آرو

دیکشنری

طلسم
اسم
talisman, spell, fetish, mascot, charm, amuletطلسم
talisman, phylacteryتعویذ
magic, spell, witchery, glamor, incantation, talismanجادو
talismanجادوگرانه

ترجمه آنلاین

طلسم

مترادف

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.