tactics
/ˈtæktɪks/

دیکشنری انگلیسی به فارسی

معنی

رزم ارایی، جنگ فن، تاکتیک یا رزم ارایی، تدابیر جنگی، جنگ دانی
سایر معانی: تدبیر، روش، ترفند، (با فعل مفرد)، رزم آرایی، لشکر آرایی (در برابر: جنگ آمایی strategy)، فن استقرار یگان های رزمی و حرکت دادن آنها، فنون

دیکشنری

تاکتیک ها
اسم
tacticsتدابیر جنگی
tactic, tacticsجنگ فن
tacticsجنگ دانی
strategy, tacticsرزم ارایی
tactic, tacticsتاکتیک یا رزم ارایی

ترجمه آنلاین

تاکتیک ها

مترادف

approach ، campaign ، channels ، course ، defense ، device ، disposition ، generalship ، line ، maneuver ، maneuvering ، means ، method ، move ، plan ، plan of attack ، ploy ، policy ، procedure ، red tape ، scheme ، stratagem ، system ، tack ، technique ، trick ، way

واژه‌های مشابه

phonotactics

روانشناسى : واج ارایى

دیکشنری انگلیسی به فارسی

syntactics

نحو، علم صرف ونحو، علم ترکیب لغات سایر معانی: (بافعل مفرد- بخشی از علم نشانه شناسی semiotics که با رابطه ی نمادها و علامات با یکدیگر سروکار دارد) نماد شناسی

دیکشنری انگلیسی به فارسی

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.

واژه‌نامه‌ها

پیشنهاد واژه جدید ثبت گزارش