symbolic
معنی
رمزی، کنایهای، حاکی، دال بر، علامت دار، نشان دار، نمادین، نمادی
سایر معانی: سمبولیک، اختصاری، کنایه ای
symbolic(al)
رمزی، دال، نشان دهنده، رابطه نحوی
[برق و الکترونیک] نمادی، نمادین
[نساجی] سمبولیک - نمادی - نمونه
[ریاضیات] رمزی، نمادی، اختصاری، نمادین
سایر معانی: سمبولیک، اختصاری، کنایه ای
symbolic(al)
رمزی، دال، نشان دهنده، رابطه نحوی
[برق و الکترونیک] نمادی، نمادین
[نساجی] سمبولیک - نمادی - نمونه
[ریاضیات] رمزی، نمادی، اختصاری، نمادین
دیکشنری
نمادین
صفت
symbolicنمادین
symbolicنمادی
coded, symbolic, secret, encoded, cryptic, occultرمزی
symbolic, allegorical, figurativeکنایهای
marked, signed, symbolicعلامت دار
marked, symbolicنشان دار
indicative, stating, emblematic, redolent, symptomatic, symbolicحاکی
indicative, symbolicدال بر