swoop
معنی
حرکت سریع نزولی، از بین بردن، قاپیدن، چپاول کردن، بسرعت پایین امدن
سایر معانی: (به ویژه در مورد پرنده ی شکاری) شیرجه رفتن (به سوی طعمه)، فروجهیدن، قاپ زدن، در ربودن، چنگ زدن، (پلیس و غیره - ناگهان) در رسیدن، (به جایی) ریختن، قاپ زنی، ربایش، فرود ناگهانی، فروجهش، شیرجه، درموردشاهین بسرعت پایین امدن
سایر معانی: (به ویژه در مورد پرنده ی شکاری) شیرجه رفتن (به سوی طعمه)، فروجهیدن، قاپ زدن، در ربودن، چنگ زدن، (پلیس و غیره - ناگهان) در رسیدن، (به جایی) ریختن، قاپ زنی، ربایش، فرود ناگهانی، فروجهش، شیرجه، درموردشاهین بسرعت پایین امدن
دیکشنری
حرکت کردن
اسم
swoopحرکت سریع نزولی
فعل
destroy, eradicate, spoil, put down, swoop, annihilateاز بین بردن
swoopبسرعت پایین امدن
grab, nab, snatch, grasp, pinch, swoopقاپیدن
despoil, foray, maraud, ransack, spoliate, swoopچپاول کردن
ترجمه آنلاین
حرکت کردن