معنی

حلقه گردان، روی محور گردیده، قسمت گردنده میخ یا پیچ سرپهن، گردنده، چرخاندن
سایر معانی: (مکانیک)، مفصل گردان، قلاب زنجیر، لولای پاشنه گرد، ته مته، پی چرخ، بن چرخ، (روی لولای پاشنه گرد یا مفصل گردان و غیره) چرخیدن، پی چرخی کردن، (با قلاب زنجیر) محکم کردن، بستن، قسمت گردند ه می  یاپیچ سرپهن
[عمران و معماری] لولای پاشنه گرد - مفصل گردان
[زمین شناسی] گردنده، حلقه گردان، لولای پاشنه گرد، مفصل گردان
[نساجی] چرخان - حلقه قلاب دار چرخان
[معدن] دهانه تزریق گل (حفاری اکتشافی)
[نفت] گلوگاه هرزگرد
[آب و خاک] گردان، چرخان