switch
معنی
سایر معانی: (به ویژه برای چوب زدن) ترکه، چوب، (برق) کلید، سویچ، دکمه، (به ویژه اگر ناگهانی باشد) انتقال، تغییر، دگرگونی، (شلاق وار) حرکت دادن، به اهتزاز درآوردن، (ناگهان) تغییر دادن، عوض کردن، کنار زدن، (سویچ یا کلید برق را) زدن، باز یا بسته کردن، (عامیانه) مبادله کردن، عوض بدل کردن، تاخت زدن، تغییر کردن، دگرگون شدن، متوجه چیزی شدن، معطوف شدن، (برخی جانوران مثلا گاو) بخش پرپشم دم، موی بلند دم، کاکل دم، منگوله ی دم، (مثلا با ترکه یا شلاق) حرکت سریع، حرکت تند و چرخشی، (راه آهن) سوزن، سوزن دوراهی، رجوع شود به: siding، (باترکه) زدن، چوبکاری کردن، (ترن) خط عوض کردن، جریان را عوکردن، تعوی
[حسابداری] کلید برنامه ای، کلید نرم افزاری
[سینما] سوئیچ / کلید
[عمران و معماری] کلید
[کامپیوتر] کلید، سوئیچ - 1. در الکترونیک، وسیله ای برای متوقف کردن یا تغییر مسیر جریان الکتریسیته . 2. در ارتباطات راه دور و شبکه، وسیله ای برای ایجاد اتصالات میان یک محل با محل دیگر ،و انجام نقش اپراتوری تلفن . مثلاً در یک شبکه ی کامپیوتری ،سوئیچ وسیله ای است که در موقع نیاز، موقتاً مسیرهای بسیار سریعی را میان بخشهای گوناگون ایجاد می کند. این سوئیچ مانند پل عمل می کند،اما بسیار سریعتر از آن . نگاه کنید به bridge .مقایسه کنید به router hub . - راه گزیدن، راه گزین، گزینه .
[برق و الکترونیک] سوییچ قطعه مکانیکی عمل کننده دستی برای برقراری کردن، قطع کردن یا تغییر دادن اتصالها در مدار الکتریکی یا الکترونیکی .
[فوتبال] سویچ
[نساجی] سوئیچ - کلید برق - روشن کردن دستگاه - ربودن - تغییر دادن
[ریاضیات] کلید